شخصیت کارل مارکس، ابعاد بسیار زیادی دارد و هم از این رو است که برغم آنکه امروز نزدیک به دو قرن از درگذشت او فاصله داریم، هنوز نه تنها آثار او به تقریبا تمام زبان های جهان منتشر می شوند، بلکه اندیشه ها و افکار او موضوع مجادله ها و بحث های بی پایانی بوده و هست.اگر فروپاشی شوروی پیشین و اروپای شرقی در ابتدای دهه 1990، مارکس را در بعد سیاسی و اقتصادی او تا حد زیادی به زیر سئوال برد، با فاصله اندکی، اندیشه وی در چارچوب های جامعه شاختی آن بیش از پیش مطرح شدند. این اندیشه به خصوص به دلیل نفوذی که بر نظریه پردازان علوم اجتماعی از آرون و لوی استروس گرفته تا بوردیو و فوکو داشته، امروز به شدت مورد توجه است. و این امر را باید در رابطه با مکاتب جامعه شناسی و انسان شناسی جدیدی که در قرن بیستم از اندیشه های مارکسی ملهم شدند نظیر «مکتب فرانکفورت» و «مکتب بیرمنگام مطالعات فرهنگی» بار دیگر مورد تامل قرار داد. هم از این رو «انسان شناسی و فرهنگ» پرونده ی «کارل مارکس» می گشاید.
http://anthropology.ir/node/6135
مدرنیته، مارکس و وبر،نقد و بررسی کتاب ماکس وبر و کارل مارکس نوشته
کارل لویت، با پیشگفتاری از برایان ترنر، ترجمه شنهاز مسمی پرست، انتشارات ققنوس،
1385
چرا درسالهای اخیر گرایشی به بازخوانی برخی از آثار فلسفی و جامعه شناسی متفکران کلاسیک عصر مدرن (حداقل درغرب) رواج پیدا کرده است. درپس این بازخوانیهای متأملانه چه چیزی وجود دارد
چرا درسالهای اخیر گرایشی به بازخوانی برخی از آثار فلسفی و جامعه شناسی متفکران کلاسیک عصر مدرن (حداقل درغرب) رواج پیدا کرده است. درپس این بازخوانیهای متأملانه چه چیزی وجود دارد
و به کدامین نیاز پاسخ میدهد. چرا انتشارات راتلیج درسال 1993 کتاب "ماکس وبر و
کارل مارکس" نوشته کارل لوویت را که درسال 1932 به چاپ رسیده است، با پیشگفتار
برایان اس. ترنر از نو به چاپ میرساند!؟
لوویت در مقدمه کتاب خود علیالرغم اذعان به تفاوت نگرشی مارکس و وبر، به فرض مشترکی اشاره دارد که در هر دو دیدگاه رکنی مهم به شمار میآید: سرشت مشکل زای (problematic) جهان سرمایهداری؛ و به باور من، بر اساس همین سرشت مسئله ساز است که بازخوانی ها در زمان معاصر صورت میگیرد و سعی میشود تا فارغ از هر گونه تعصبی فکری به موقعیتهایی توجه کنیم که در چشم انداز تفکرات کلاسیک، پیش زمینة واقعیت امروز انسان مدرن تا حدی به نمایش گذارده میشود. به بیانی از دید فلسفة روش تحقیق وبر شاید بتوان اینگونه گفت که انگیزة هر یک از ما از بازخوانیها روشن و قابل درک کردن این مطلب است که سرشت کنونی جهان معاصر چگونه به صورتی که هم اکنون هست، درآمده است. زیرا آموختهایم که برای هر پدیدهای فرایندی متصور شویم.
لوویت در مقدمه کتاب خود علیالرغم اذعان به تفاوت نگرشی مارکس و وبر، به فرض مشترکی اشاره دارد که در هر دو دیدگاه رکنی مهم به شمار میآید: سرشت مشکل زای (problematic) جهان سرمایهداری؛ و به باور من، بر اساس همین سرشت مسئله ساز است که بازخوانی ها در زمان معاصر صورت میگیرد و سعی میشود تا فارغ از هر گونه تعصبی فکری به موقعیتهایی توجه کنیم که در چشم انداز تفکرات کلاسیک، پیش زمینة واقعیت امروز انسان مدرن تا حدی به نمایش گذارده میشود. به بیانی از دید فلسفة روش تحقیق وبر شاید بتوان اینگونه گفت که انگیزة هر یک از ما از بازخوانیها روشن و قابل درک کردن این مطلب است که سرشت کنونی جهان معاصر چگونه به صورتی که هم اکنون هست، درآمده است. زیرا آموختهایم که برای هر پدیدهای فرایندی متصور شویم.